گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

هدیه خدا

پیشی پیشی!

عزیزم سلام. خوبی بابایی؟ به قول آقا سوپری امشب که رفته بودیم مغازشو بهت کاکائو داد : عروس خانم! ریحانه دیشب رفته بودی بغل خاله مریمتو باهم رفتین کوچه. توکوچه بهت گفته که بریم خونه پیشی مارو میخوره، بعد دیده به به ریحانه خانوم داره پیشیو صدامیکنه!کلا پیشیارو دوس داریو صداشونم میزنی : پیشی...پیشی... امشبم رفتمو نقشه خونمونو تکمیل تر کردم بابایی.... از کدبانویی و خونه داریت بگم که سفره رو جمع میکنی ظرفارو جمع میکنی بعد میگی بیسووووو بیییسوووو و وقتی میگم مرسی کلی خوشحال میشی و از ته دل میخندی جارو نپتون کوچولو جارو میزنی لباسای مامان رو میدی که بپوشه بریم بیرون خلاصه خیلی دلبری میکنی و تو دل مامان و بابا قند آب میکینی. درضمن ع...
24 شهريور 1393

اتل متل+لولو+میسی+خیارشور !

چه تایتل باحالی. مگه نه؟! سلام عسلی بابا. اتل متل چیه ؟ اگه گفتی لولو چیه؟ یا کیه؟!!... هروقت مامانی پوشکتو عوض میکنه زودی میای پیش من و شلوارتم دستته، برای اینکه پات کنم. قبلشم میشینی رو زمینو پاهاتم دراز میکنی تا برات اتل متل بخونمو بزنم رو پاهات... خب...لولو چیه؟.......چیز ترسناک؟ لواشک؟ لوستر؟.....نه..نه....بیشتر فکرکن....راهنمایی: خوردنیه! لو....لو.....چیه که اولش با لو شروع بشه و خوردنی باشه......چیه...؟...خوراکش خوشمزست...... آهاااااااااان...آففرین....لوبیااااااااااااااااااا....به لوبیا میگی لولو عزیزکم ! امشبم رفتیم فلافل 20 خیابون مهدی 4 تا با یه دوغ بزرگ خریدیم 10700 تومان. عاشق فلافل و خیارشورش بودی.....هی ...
17 شهريور 1393

روز میلاد دخترعمو!

سلام ریحانه ایی.دیشب که شما 16 ماهت تموم شد دختر عموجونتم دنیا اومدند! ساعت 30 دقیقه بامداد پنجشنبه 12 شهریورماه 93. دیروزم مادربزرگ رفته بودند عمل کنن گردنشونو. بیمارستان مجیبیان. امروز مرخص شدند. خداروشکر حالشون خوبه...شما هم که ماشاا... قلمبه انرژی! همش دوس داری بری بیرونو خلاصه چی بگم..!! ماشاا... ماشاا....منم همش قوچ قوچت میکنم! میخندی؟؟!..آخ اخ..امشب بابایی خیلی ناراحت شدیم...ازبیرون که اومدیم خونه خواستم در اتاقو ببندم که انگشت شستتو کردی لای در..وای وای.......بالاخره آروم شدی...ببخش بابایی.....بوس. الان مامانی داره جارو میکنه و شما هم فرشو دادی بالا که یعنی مامانی زیرشو جارو کنه! ماشاا... به هوشت.. فعلا بوس.
13 شهريور 1393

دومین سالگرد روز دختر!

یزم سلام. دیروز دومین سالی بود که روز دخترو تجربه میکردی. دیروز باهم رفتیم کوچه و کلی پیاده روی کردیم. وقتی برگشتیم خونه یه عالمه خسته شده بودی...مامانی گفت چیکار میکردین مگه!!..الان نشوندمت بغلمو داری به کسای بالای وبلاگ میگی کاکا کاکا..!مامانی هم خوابیده تو پذیرایی.کنارسجاده نماز.آخه دیشب نخوابیده چون مواظب شما بوده که مورچه اذیتت نکنه! دوسه شبه که مورچه میره تختت...داری گریه میکنی..وای برم.
7 شهريور 1393

اولین تاییدیه گاز بابا!

دختر پرشورم سلام.دیروز بود که اولین پرونده تایید گازم را رفتم. کوچه تعاون یزد، بالاتر از رودخونه، ته کوچه اول دست راست. یه دو طبقه که دوتا کنتور میخواست و تایید کردم...خونه که اومدم مامانی مرغ فری با سیب زمینی گذاشته بود. خبر داد که میخواییم خونه سازیمونو شروع کنیم..بابابزرگم کمکمون میکنه..بگذریم. بابایی. تا از سرکار میام خونه میگی : پا پا.. د د ( باعلامت فتحه) !  یعنی اینکه بریم بیرون...چندتا از کلمات ریحانه خانوم : تا تا   ( تاب بازی) کا کا ( هرچیکه دوست داریو اسمشو نمیدونی) ب ب ( بغل کردن) نا نا ( ناف! آخه مامانی بهت میگفته که این نافته و ازاینجا غذا میخوردی.. توهم هی به ناف اشاره میکنی و با کله میری تو ...
2 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد